از کوزه همان طراود که در اوست


روزی دوستی با من سخن از داستانی گفت که پر بود از تیرگی

روز دگر دوستی سخن از همان داستان می گفت پر از روشنی

در عجب بودم که آن دگر چه گفت و این یک چه سخن

تا بر من آشکار گردید که هر دو به راستی سخن می گفتند

یکی آشکار می کرد درونی تیره و پر غبار

و دیگری فرخنده وجودی پر ز گوهر و عیار

سخن گفتن پرده از راز نهان گشاید

خنک آنکه درونش پر بود از گوهر

که آنچه از آن طراود پر بود از جوهر و نکته ها

وگر نه آن دگر نشانی از درخت بی ثمر

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Twitter picture

You are commenting using your Twitter account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.


%d bloggers like this: